با توجه به اهمیت و افزایش کارکرد جنگ روانی در دهههای اخیر و نقش رسانهها در پیشبرد اهداف دولتها و نیز بهرهگیری دقیق و هوشمندانه رسانههای خارجی از این شیوه علیه جمهوری اسلامی ایران، مطالعه و شناخت این پدیده اهمیت بسیاری دارد.
نگارنده تلاش کرده است تا در حد توان، اشارهای به تعاریف گوناگون جنگ روانی داشته و پس از آن ضمن بررسی تاریخچه شکل گیری و اهداف شبکه «بی.بی.سی» که این روزها درباره آن به ویژه بخش فارسی شبکه حرفهای بسیاری گفته میشود به راهکارهای گوناگون رسانه ای برای ایجاد جنگ روانی (نرم) نگاهی داشته باشیم. بی شک از پایههای اساسی جنگ نرم عملیات روانی یا همان جنگ روانی است و آشنایی با جدیدترین فنون و تاکتیکهای این کارزار، میتواند به ارتقای دانش تخصصی همکاران در راستای مقابله و مبارزه در این میدان کمک کند.
تعاریف گوناگون جنگ روانی:
جنگ روانی (psychological warfar) از واژههایی است که تا کنون تعاریف گوناگونی از آن ارایه شده است. از نخستین تعاریفی که برای جنگ روانی عنوان شده و در باور عمومی شکل پیدا کرده است، میتوان به این تعریف اشاره کرد: «جنگ روانی یعنی استفاده از هر نوع وسیله برای تأثیرگذاری بر روحیه و رفتار یک گروه با هدف نظامی مشخص».
«پل لاین برگر» در کتاب معروف خود به نام «جنگ روانی» که در سال 1954 منتشر شده، ماهیت جنگ روانی را علاوه بر این به اهداف اقتصادی یا سیاسی نیز مرتبط میداند؛ بنابراین، جنگ روانی نمیتواند محدود به عملیات نظامی باشد، بلکه عبارت است «از مجموعه اقدامات یک کشور برای اثرگذاری و نفوذ بر عقاید و رفتار دولتها و ملتها برای به دست آوردن نتایج مطلوب». در دو دهه اول پس از جنگ جهانی دوم، دکترین جنگ روانی در اروپا و آمریکا، به گونهای دقیقتر تدوین شد. صاحب نظران پذیرفتند که مفهوم اساسی جنگ روانی عبارت است از «دستکاری عقاید از راه به کارگیری یک یا چند رسانه ارتباطی و به بیان دیگر، ناتوان کردن دشمن برای کنش و واکنش».
با توجه به این تعاریف، یکی از مهمترین ابزارهایی که در این جنگ به کار گرفته میشود، رسانه است. امروزه جنگ روانی دیگر محدود به موقعیت جنگی نمیشود، برای همین، میتوان آن را معادل عملیات روانی تلقی کرد. از این روی، لوازم این عملیات نیز دیگر ارکان ارتش، مارشهای نظامی یا نامههای پراکنده توسط هواپیمای دشمن بر شهرها و حتی ستون پنجم نیست. امروزه این رسانههای جمعی شامل رادیو، تلویزیون، اینترنت، ماهواره و مطبوعات هستند که کارکرد عملیاتی دارند و در پایان، صحنهگردانان این جنگ رسانهها هستند؛ بنابراین، توجه به اهمیت رسانه و مدیریت بر رسانه، لازم و حیاتی در دنیا به شمار میرود و بی شک، در کشورهای پیشرفته با علم بر این هوشمندترین، آگاهترین و تواناترین افراد در ردههای گوناگون رسانه شاغل هستند.
هدف جنگ (عملیات) روانی:
هدف از عملیات روانی، تحت تأثیر قرار دادن و تحمیل اراده خود بر شخص یا گروه دیگر است. این گروه الزاماً یکی از سه دسته زیر را شامل میشود: طرفداران، مخالفان و افراد بی طرف.
با این نگرش، هدف اصلی عملیات روانی تقویت طرفداران، جذب افراد بی تفاوت و بی طرف و نیز تعدیل یا تشکیک در مواضع مخالفان است، به گونهای که بی اعتمادی به رهبران کشور یا جناح مقابل افزایش یافته و امید در جامعه کمرنگ شود.
قدرت نرم جایگزین جنگ روانی:
قدرت نرم، واژه جدیدی است که برای جنگ روانی به کار میرود و امروزه شاهد این هستیم که بسیاری از کشورها راه جنگ نرم را سرلوحه کارهای اصلی خود قرار دادهاند. ارتش آمریکا در مارس 1955 تعریف جالبی از جنگ روانی در آییننامه رزمی خود ارایه کرد: «استفاده دقیق و طراحی شده از تبلیغات و دیگر اعمالی که منظور اصلی آن تأثیرگذاری بر عقاید، احساسات، تمایلات و رفتار دشمن، گروه بی طرف و یا گروه دوست است، به گونهای که پشتیبانی برای برآوردن مقاصد و اهداف ملی باشد، آن هم با ابرازهایی غیر از ابزار نظامی، سیاسی و اقتصادی». بر این اساس، تبلیغات جزو اصلی و انکار ناپذیر جنگ روانی است، اما نه همه آن.
«جوزف نای» از پیشکسوتان جنگ نرم در سال 1989 میگوید: «هدف جنگ روانی، تأثیرگذاری و انجام دادن رفتارهایی است که ما دلمان میخواهد طرف مقابل انجام دهد، بدون اینکه هیچ اجبار یا فشاری در کار باشد». به این ترتیب، برای نخستین بار قدرت نرم به جای جنگ نرم توسط جوزف نای مطرح شد و هم اکنون از مهمترین استراتژیهای کشورهای قدرتمند جهان به شمار میرود.
برخی از مهمترین تاکتیکهای جنگ روانی:
طراحان جنگ روانی نبرد خود را بر تبلیغات استوار کردهاند. هدف آنها تأثیرگذاری بر عقاید افراد و جامعه است. در این راستا همان گونه که گفتیم، رسانه مؤثرترین ابزار جنگ روانی به شمار میرود و برخی از تاکتیکهایی که با این هدف توسط رسانه اعمال میشود، به شرح زیر است:
1- سانسور (censorship): حذف عمدی مواردی از جریان عبور آگاهی برای شکل دادن عقاید و اعمال دیگران
2- تحریف (distortion): تغییر در متن پیام به شیوههای گوناگون و دستکاری خبر با تعدیل، شاخ و برگ دادن و جذب در پیام
3- ایجاد دشمن فرضی (to make an imaginary enemy): دشمن جلوه دادن شخص، اشخاص و یا هر هدف دیگری برای مخاطب با القای پیامهای گوناگون و پیاپی (زنجیرهای) با طراحی از پیش تعیین شده
4- القای بخشی از حقایق (to release face partially): حذف بخش یا بخشهایی از یک پیام برای تحت تأثیر قرار دادن مخاطب از راه کم رنگ کردن بخشی از پیام و پر رنگ جلوه دادن بخشی دیگر
5- محک زدن (probing): انتشار پیامی خاص برای ارزیابی اوضاع جامعه و یا ملاحضه بازخورد نظر حاکمان یا گروهی خاص در جامعه
6- گسترش ادعا به جای اظهار واقعیت (pretension instead of truth): شیوهای که در آن پیامی مهم در سطح جامعه گسترش مییابد تا در پی آن، گروه یا شخصی خاص مجبور به ارایه پاسخ شود.
7- شایعه (Rumor): در جایی که خبر نباشد و یا منبع خبر موثق نباشد، رسانه با تولید شایعه به هدف القای پیام دست مییابد؛ این هدف میتواند شامل ایجاد یک تنش و یا تسکین تنشی در جامعه باشد
8- استفاده از عواطف مخاطبین (to play on the emotions of the audience): در این روش، رسانه با بهکارگیری الفاظی در متن پیام، تلاش میکند بار عاطفی پیام را افزایش داده و با برانگیختن احساسات او پیام خود را القا کند.
9- استفاده از دو خبر واقعی برای طرح یک خبر ساختگی (touse two factual news Items in order to leg itemize A false news ): در این شیوه، رسانه میکوشد، دو خبر مرتبط به هم را که کاملاً سندیت دارد، به گونهای در کنار هم قرار دهد تا پذیرش خبر سوم مرتبط با آن که میتواند دروغ باشد، به راحتی برای مخاطب میسر شود.
10- پیچیده کردن خبر برای کشف نشدن حقیقت: در این شیوه، رسانه با فرستادن انبوهی از پیامهای گوناگون، ذهن مخاطب را از پیگیری پیام اصلی دور میکند.
11- دروغ بزرگ (Big-lie tactic): «گوبلز» میگوید: دروغ هر قدر بزرگ باشد، باور آن برای تودههای مردم راحت تر است. دروغ را به حدی بزرگ بگویید که کسی جرأت فکر و تکذیب آن را نکند. نمونه بارز این شیوه در جنگ آمریکا با عراق و تسخیر سریع بغداد با گسترش خبر جنگ الکترونیک توسط رسانههای آمریکایی رخ داد.
12- ارایه قطرهچکانی اطلاعات (Dribble tactic): در این شیوه، برای اعتماد سازی و نیز عادت دادن مخاطب به پیگیری اخبار، اطلاعات تدریجی در اختیار مخاطب قرار میگیرد.
شبکه «بی.بی.سی» فارسی، نمونه ای از کارکرد جنگ روانی
تاریخچه شبکه «بی.بی.سی»: شبکه «بی.بی.سی» (British Broadcasting corporation) در سال 1922 میلادی با نام «بنگاه سخن پراکنی بریتانیا با مسئولیت محدود» بنیانگذاری و در سال 1927 پس از دریافت پروانه سلطنتی تبدیل به یک شرکت دولتی شد. هماکنون شبکه «بی.بی.سی» با 26000 کارمند و بودجه سالانه چهار میلیارد پوند (حدود هشت میلیارد دلار) یک شرکت دولتی نیمه خودمختار است که به ظاهر تحت هیچ نفوذ تجاری و سیاسی نیست و تنها به مخاطبانش پاسخگوست! با این رویکرد، «بی.بی.سی» سالهاست که به ظاهر شعار «هر ملت باید با صلح و آرامش با ملتی دیگر صحبت کند»! را شعار خود قرار داده و آن را پیگیری میکند.
بخش عمده بودجه «بی.بی.سی» توسط شهروندان بریتانیا و بخش دیگری از سوی دولت تأمین میشود. هماکنون شبکه «بی.بی.سی» در سه زمینه رادیو، تلویزیون و اینترنت فعالیت گسترده ای را دنبال میکند، به گونهای که برای نمونه، برنامههای رادیویی آن با 33 زبان از جمله فارسی پخش میشود.
شبکه تلویزیونی «بی.بی.سی» فارسی در روز چهارشنبه، پانزدهم دی ماه سال 88 پس از یک دوره طولانی تبلیغ و ایجاد انتظار برای مخاطبان (از سال 2007 تا کنون) پخش برنامههای خود را روی ماهوارههات بیرد برای مخاطبان فارسی زبان (ایران، افغانستان و تاجیکستان) آغاز کرد.
نگاهی به دلایل شکلگیری و محتوایی برنامههای شبکه «بی.بی.سی» فارسی:
تحلیل وضعیت رسانهها در ترسیم چشمانداز افکار عمومی جامعه دارای اهمیت زیادی است. امروزه افکار عمومی در معرض موارد و مصادر گوناگون اطلاعات هستند و مانند گذشته نمیتوان با انحصاری کردن ارایه اطلاعات، کنترل کامل افکار عمومی را در اختیار داشت. افکار عمومی ایران، همان گونه که تحت تأثیر رسانههای داخلی با نظرات گوناگون قرار دارند، تحت تأثیر رسانههای خارجی نیز با شدت و ضعف قرار میگیرد. هرچند رسانههای خارجی به ظاهر شعار استقلال و بی طرفی میدهند، اما تقریباً بدون استثنا از بودجههای غربی حمایت میشوند و میخواهند، افکار عمومی کشور را به سود دولتهای خود تغییر دهند.
یکی از مهمترین این شبکهها، شبکه فارسی زبان «بی.بی.سی» است؛ شبکه «بی.بی.سی» که به شدت تحت نفوذ بهائیان فارسی زبان اداره و کنترل میشود، همواره در تاریخ سیاسی ایران به نوعی حضور داشته و حتی بسیاری از محققان، نقش آن را در کودتای 28 مردا به نفع رژیم شاه به اثبات رساندهاند. «حالا دقیقاً نیمه شب 24 مرداد 1332 است»؛ رمز عملیات آژاکس خطاب به شاه بود که آغاز عملیات منجر به کودتای 28 مرداد را در ایران کلید میزد.
در سالهای منجر به پیروزی انقلاب اسلامی، رادیوی فارسی زبان «بی.بی.سی» مخاطبان بسیاری را به خود اختصاص میداد و مردم، بسیاری از اطلاعات خود را از این رادیو به دست میآوردند. این امر باعث عصبانیت شدید شاه و حامیان او شده بود؛ اما «بی.بی.سی» دل خوشی از جریان انقلاب به رهبری حضرت امام (ره) نیز نداشت. این رادیو تلاش میکرد، با معرفی چهره ای غیر واقعی از امام خمینی (ره) حضور گروهکهای چپ و راست را در انقلاب پر رنگ کرده و آنها را در برابر صف مذهبیون به رهبری روحانیت و در رأس آن حضرت امام (ره) قرار دهد. این رادیو، همچنین تلاش کرده تا با استراتژی از پیش طراحی شده، برخی چهرههای خاصی را که بعدها ماهیت آنها برای مردم و نظام مشخص شد، به عنوان چهرههای برتر انقلاب معرفی نماید؛ از آن جمله میتوان به مهندس بازرگان، ابوالحسن بنی صدر و قطب زاده اشاره کرد.
از دهه هفتاد، به تدریج رادیوی «بی.بی.سی» جایگاه خود را در ایران از دست داد که از دلایل اصلی این امر، میتوان به گسترش رسانههای داخلی و جلب اعتماد خوب این رسانهها اشاره کرد. همینطور توجه بیشتر مردم به رسانههای نوپدیدی همچون ماهواره و اینترنت که باعث کمرنگ شدن جایگاه رادیو شد.
در این راستا، در سال 2001 سایت خبری «بی.بی.سی» فارسی راهاندازی شد و پس از مدتی در سال 1385 وزیر دارایی وقت انگلیس در سخنانی در مؤسسه پژوهش (چتمهاوس) لندن از تخصیص سالانه پانزده میلیون پوند برای راهاندازی شبکه تلویزیونی فارسی زبان «بی.بی.سی» خبر داد که این امر در پانزدهم دی ماه سال 1387 تحقق یافت.
هماکنون شبکه «بی.بی.سی» برنامهریزی خود را برای 170 میلیون مخاطب فارسی زبان با بهرهگیری از 150 خبرنگار، 150 نیروی فنی و 50 نیروی اداری و با تمرکز بر بیش از صد دفتر خبری در دنیا طراحی نموده است.
برخی راهبردهای تاکتیکی شبکه فارسی «بی.بی.سی»:
1- اطلاع رسانه غیر مستقیم: بر خلاف شبکه فارسی صدای آمریکا (VOA) که پیامهای خود را مستقیم به بیننده القا میکند، تهیه کنندگان و به ویژه سردبیران شبکه «بی.بی.سی» از هوشمندی وافری برخوردارند و خبرها را به گونهای طراحی میکنند که بیننده غیر مستقیم مورد هدف قرار گیرد.
2- پیچیدگی در محتوا و پرهیز از رفتار کلیشهای: شبکه «بی.بی.سی» تلاش میکند با بهرهگیری از کارشناسان گوناگون و حتی از درون ایران، محتوای پیامها را به گونهای در هم تنیده و دقیق طراحی کند که بیننده بی مهابا در معرض پیامهای گوناگون قرار گیرد؛ در این راه، از روانشناسی رنگها، شیوه دقیق اجرا، تقدم و تأخر هدفمند اخبار، شیوه بدیع مصاحبهها و پرهیز از اظهارنظرهای صریح و دور از هر گونه رفتار کلیشهای مرسوم بهره میگیرد.
3- کیفیت حرفه ای و فریبنده ارایه برنامهها: یکی از نواقص بزرگی که در تلویزیونهای لسآنجلس هست، کیفیت پایین برنامهها و رعایت نکردن ابتداییترین اصول حرفهای رسانه است. شبکه «بی.بی.سی» با بهره گیری از استودیوهای مجهز، دکورهای زیبا و حرفهای، تولید برنامههای مستند قوی و گزارشهای متنوع و نیز تولید برنامههای ترکیبی خاص متناسب با ذایقه ایرانی ضمن اینکه تلویزیونهای لس آنجلسی و صدای آمریکا را دچار افت مخاطب کرده است، باب جدیدی از جنگ روانی علیه ایران اسلامی را آغاز نموده و این میطلبد که سیاستگذاران رسانه ملی، هوشمندانهتر نسبت به رسالت خود بیاندیشند.
4- رویکرد تعاملی با مخاطب: یکی از رویکردهای اصلی شبکه «بی.بی.سی»، تولید برنامههای اجتماعی از متن و بطن جامعه ایران البته با اهداف خاص است، به گونه ای که مخاطب ناخودآگاه احساس راحتی و تفاهم با این شبکه میکند. ساخت برنامههای مستند گزارشی ویژه، مصاحبه با افراد گوناگون از طبقات گوناگون و نیز انتخاب سوژههای به روز از مصادیق این شیوه است.
5- تلاش برای ایجاد نگرش مثبت مخاطب نسبت به دولت بریتانیا: دولت بریتانیا در طول تاریخ، ردپای زشتی از خود در مسائل سیاسی اجتماعی ایران بر جای نهاده است. دخالت در جنبش مشروطه، رویکرد استعماری دوران قاجار، تأثیر مستقیم در بر سر کار آوردن محمد رضا پهلوی، همداستانی با عراق در جریان هشت سال دفاع مقدس، اشغال ایران به همراه متفقین در جریان جنگ جهانی دوم، مخالفت با ملی شدن صنعت نفت، تلاش برای کودتاهای گوناگون، تنها گوشهای از این پرونده سیاه را به نمایش میگذارد. از استراتژیهای مهم شبکه «بی.بی.سی» تلاش برای پاک کردن این لکههاست. شاید ساخت مستند دایی جان ناپلئون و پخش آن در نخستین روزهای راهاندازی شبکه در همین راستا بود.
6- تلاش برای بیطرف نشان دادن شبکه: این شبکه، نهایت تلاش خود را میکند تا با تولید برنامههای گوناگون که در آن صدای هر دو گروه موافق و مخالف شنیده شود، بی طرفی خود را برای مخاطب به اثبات برساند؛ نمونه این رویکرد را در هر شب در برنامه ای مثل «نوبت شما» میبینیم. در این برنامه، هر شب تعدادی تماس تلفنی برقرار میشود که تقریباً 80 درصد آنها از مخالفان و 20 درصد آنها از موافقان سیاستهای ایران اسلامی هستند، همچنین از حدود شش وبلاگ مورد بررسی، یک تا دو وبلاگ موافق و چهار تا پنج وبلاگ مخالف سیاستهای نظام هستند، لیکن با ترفندهای خاص، بهرهگیری از مجریان حرفهای و آموزش دیده، تحلیلهای ظریف، اما جانبدارانه و نیز انتقادهایی هدفمند، تلاش میشود تا اهداف پنهان شبکه به خوبی تأمین شود.
7- استفاده از کارشناسان و مشاوران گوناگون داخلی: برعکس بسیاری از شبکههای لس آنجلس و به ویژه صدای آمریکا که از کارشناسان ثابت و عموماً از مخالفان سرشناس نظام جمهوری اسلامی ایران برای برنامههای خود استفاده میکنند، شبکه «بی.بی.سی» تلاش میکند تا از کارشناسان متنوع و یا حتی از از افراد میانهرو که به گونهای منصوب به نظام نیز هستند، بهره گیرد. این امر باعث بالا رفتن اعتماد مخاطبان میشود که مورد نظر مدیران شبکه فارسی «بی.بی.سی» نیز هست.صادق صبا که به تازگی مدیر این شبکه شده، میگوید: ما صدای همه کسانی هستیم که باید صدا داشته باشیم!
8- توجه به رسانههای گوناگون به طور همزمان: برعکس صدای آمریکا که در آن تفاوتی بین رادیو و تلویزیون شبکه وجود ندارد، برنامههای تولیدی رادیو «بی.بی.سی» و تلویزیون فارسی «بی.بی.سی» کاملاً متفاوت هستند. با وجود این، «بی.بی.سی» دریافته است که برای اثرگذاری و جذب مخاطبان بیشتر، باید از هر سه رسانه رادیو، تلویزیون و وب سایت استفاده کند که در این راه، هم نهایت تلاش خود را کرده است.
روشهای رسانهای مقابله با جنگ روانی (جنگ نرم):
راهاندازی شبکه «بی.بی.سی» از فاز جدید و پیچیده جنگ روانی غرب علیه افکار عمومی ایران، حکایت دارد که سرمایهگذاری هنگفتی در حال اجراست. راهکار مقابله با آن نیز استفاده از توانمندیهای رسانهای کشور است. اساساً ابزار اصلی جنگ نرم رسانه است و بالطبع ابزار اصلی مقابله با آن نیز نمیتواند چیزی جز رسانه باشد.
هنگامی که گفته میشود، رسانه مشخصاً منظور رادیو و تلویزیون و به ویژه تلویزیون است، زیرا هیچ رسانه ای در حال حاضر به گستردگی رسانه تلویزیون نبوده و به اندازه تلویزیون در سطح جامعه اثر گذار نیست. لازم است صدا و سیمای جمهوری اسلامی، برای مقابله با این جنگ نرم ـ که دقیقاً مورد تأکید رهبر معظم انقلاب نیز هست ـ برنامهریزی دقیقی کرد، زیرا صدای توپ و تانک این جنگ خاموش شاید سالها بعد بگوش برسد؛ بنابراین، تعلل در اقدام ممکن است ضایعات جبران ناپذیری را به جامعه تحمیل کند. از این روی، برخی از روشهای مقابله با جنگ نرم در حوزه رسانه را میتوان فهرستوار به شرح زیر عنوان کرد که انتظار میرود مورد توجه مدیران و سیاستگذاران رسانه واقع شود:
1- اطلاع رسانی مناسب و درست در برنامهها
2- تبیین ماهیت منابع و شبکههای خبری گوناگون برای مخاطب
3- ایجاد خلاقیت و نوآوری در تولید برنامههای متنوع و جذاب
4- تلاش برای اعتمادسازی عمومی
5- بهرهگیری از همه ظرفیتهای هنری برای رساندن پیام
6- پرهیز از جبههگیری مشخص و آشکار درباره موضوعات و ارایه غیر مستقیم پیام برای اثرگذاری بیشتر
7- توجه به نظریات گوناگون، به ویژه منتقدان در برنامهها در راستای افزایش اعتماد عمومی و غنای محتوایی برنامهها
8- استفاده از برنامهسازان هوشمند، فکور و آگاه به سیاستهای جامعه و در عین حال، متخصص در امور برنامه سازی
9- تلاش برای ایجاد مصونیت روانی در جامعه (افکار عمومی)
10- تلاش برای آموزش و ارتقای سطح توانایی هنرمندان و تولیدکنندگان آثار هنری در رسانه
11- بررسی و تلاش برای شناخت دقیق مخاطب و نیازهای او
12- پرهیز از تک بعدی نگری و رصد مداوم رسانههای غربی در راستای شناخت تاکتیکهای جاری برای مقابله با آن
13- تغییر و بازنگری در ساختارهای تولیدات رسانه ای متناسب با نیاز روز
14- تعریف دوباره خط قرمزهای رسانهای و حذف خطوط پیچیده نامدونی که بر پایه سلایق ترسیم شده است، نه مصلحتها، با هدف بالا بردن حس اعتماد عمومی نسبت به رسانه
15- بازنگری و کاهش بروکراسی و سلسله مراتب طولانی تصمیمگیری در راستای انتشار سریع اخبار با هدف کنترل افکار عمومی
و سرانجام به باور نگارنده، تبیین دقیق استراتژی مقابله با جنگ نرم، باید از اهم موضوعات مورد توجه مدیران رسانه باشد و مهندسی پیام با بهرهگیری از نقطه نظریات کارشناسان، متخصصان و اندیشمندان آگاه به مبانی هنری در اسرع وقت تدوین و اجرایی شود.
منبع:نگاهی به ژرفای نگاه
موضوع مطلب : جنگ نرم